محل تبلیغات شما

فقط خدا



همه چیز همونجوری بود که فکرش رو میکردم روزای در پیش رو خیلی قشنگتر از روزایی که گذشت .

وسایلا رو جمع و جور کردم هیچی باورکردنی نیست به طور غیر منصفانه ای

نمیدونم چی رو چن تا چن تا بذارم  اخه ! 

یادداشت های زیادی هست که باید بنویسم تا قبل از 15 اسفند .


هه زنگ زده حالم رو میپرسه ! تعجب آور نیست شایدم باشه نمیدونم والا :)

حس رقابت باید درم ایجاد بشه شاید دور باشه شایدم نزدیک نمیدونم.

ولی یاد گرفتم سکوت کنم حداقل اینجوری خیلی بهتره برای من !

این ماسماسکم باید ازم دور بشه :))

سکوت سکوت سکوت و سکوت !!!!

سه چیز از پا درت میاره 

غرور حسادت دروغ

سه چیز رو توی رابطه نباید قبولش کنید 

توهین حسادت خیانت


اینقدر دلم گریه میخواست که نگو اینقدر دلم خالی شدن میخواست  که نگو اینقدر که دیگه ب هیچ کس و هیچ چیز فکر نکرد .

حالم اصلا خوب نبود اما میخوام خوب باشم .

زندگی هیچ وقت رنگ قشنگش رو نشون نداد هروقتم داد زد تو ذوقم !! زندگی میکنم با همه بدیهاش با همه ناراحتیاش ! سخته ولی بخشید .



امروز بی انکه نفسی باشد خیلی بهتر عمل کردم ! یه چیزایی رو یاد گرفتم دیگه سخت هست ولی یاد گرفتم ! 

نمیدونم چرا منم جز لیست انتشار گوشیش قرار داده اخه یکی نیس بهش بگه من دیگه اونورا افتابی نمیشم ورار جان !! از نظر من مشکلی نیست ولی اینکه چرا این مدلیه سواله !بگذریم .

امسال سال ورودم به دنیای دیگه اس دنیای ماورای این دنیا ، همچیش قشنگه .

میدونم ته دنیا همش یه مرگه ولی از نظر من باید یه مرگ قشنگ باشه ن زشت !! 

فتح کردن قله ب این اسونیام نیست ولی اخرش فتح میشه :) زیاد شنیدم و زیاد گفتم ادم یه چیزی رو میخواد بگذرونه چه بهتر که ب نحو احسنت بگذرونه ! ولی خدایش تا اینجای زندگی که رسیدم میدونم سختی زیادی داشته خصوصا این یسال اخیر که واقعا روی پای خودم ایستادم خیلی خیلییییی سخت بود اسون بود نکه بقول مادرجون میخواستم اوپولو هوا کنما نه ولی اینکه خیلی جاها خسته میشدم و خیلی جاها نیاز نبود ولی من دنبالش بودم :/

یکشنبه با اینکه دوشنبه امتحان داشتم ولییییی یجور عجیبی حالم خراب بود دلتنگی یا هم دیونگی هرچی هرکی خواست اسمش رو بذاره من عیب نمیدونم ! دل و زدم ب دریا سوار خط واحد شدم رفتم مرکز اول رفتم کتاب فروشی ب بهونه کتاب مورد دلخواه قفسه ها رو یکی دوتا کردم کتابمو پیدا نکردم از هرکدوم دلم کشید و کشش پیدا کرد گرفتم ! اونجا داشتم با خودم میگفتم قرار نیس دیگ باش حتی حرف بزنم  ولی وقتی رفتم انگاری سوپرایز شد اولش  برخلاف میل باطنی باهم دست دادیم  ولی بهش گفتم چقده ناراحت بودما گفت مشخصه ولی چرا امدی باز گفتم خب امدم خرید کتاب ن دیدن مخصوص تو گفت مشخصه کاملا ! اینجور ادمیم من ! 

بعدش رفتم کافه اونجا بود که زندگی رنگی دیگه گرفت! 

کافه دیدار ! دیدار منو با تو اغاز کرد .

از وقتی بزرگ شدم مشتری همیشگی خیلیا شدم خیلیا ! 



زندگی گاهی وقتا دلخوشیای کوچیک کوچیکشه که ادمو سر و پا نگه میداره .

ی زمانی فک نمیکردم این حجم و اندازه از کسی یا چیزی متنفر بشم اینقدر که سخته حد خوبی نداره :/ 

یک هدف قشنگ گاهی ادمو به ی دور برگردون میرسونه و حاضره توی اون مدت ک قراره دور بزنه خیلی پشت چراغ قرمز وایسه تا به دور برگردونه برسه !!!!


وقتی از اون پله ها چندین بار بالا و پایین امدی ولی نشده ک یبار دست پر بیای بیرون عجیب نیست ولی وقتی اخرین بار با کلی ناامیدی و ناراحتی میری انگاری نصف قلبت جا گذاشتی همون نزدیکیها که بهونه اونجا اینجام میای !! شاید تا امروز قیمت کتاب برام مهم بود نکه الان پولدارم نه ولی الان دلیل حال خوبم فقط میتونه کتاب باشه .



دوست داشتن گاهی خوب است و گاهی بد .

من از یه جایی به بعد دیگه نمیتونم تحمل کنم بدیایی که به منزله دوست داشتن به سرم میارن ! احترام ها سر جای خودش ولی بی احترامیاشونم با بی تفاوتی جواب میدم :)

دلم میخواد کتاب بخونم اینقدر که بهم ارامش و انگیزه بده اینقدر که بلندم کنه بگه پاشو درس داری ! مگه میشه آره میشه نشد نداره توی دنیا برای ادماش.


گاهی وقتا ادمای بی وفا ، با وفا میشند مثل من :)

سلام دوستای بلاگ اسکای!

دیگه اینقدر درجه دلتنگیم زیاد شده بود که امدم و نوشتم . 

الان دقیقا 7 روز از سالگیم میگذره .

چقد من اینجا الان که میخوام بنویسم از زندگی دورم و پرت انگاری غریبم ! 

17 سالگیم با تمام خوبی و بدی که داشت گذشت و الان چند روزه دخترک 17 ساله سالش شده و الان دقیقا یسال از مرگ پدرش میگذره و اون هنوز توی بهت رفتن یهویی پدرشه واقعا باید بهش حق داد که چرا باورش نمیکنه .

امدم که بگم هستم ومینویسم  از این به بعد .


از این روزا و شبا خوب خوب استفاده کردم !!عزاداری کردم برای امام حسین (ع) هرجاهم کوتاهی کردم امام خودش منو ب بزرگواری خودش ببخشه ^_^

تصمیم گرفتم از بلاگ اسکای برم به هر نحوی که شده نمیدونم شاید اوکی نشد نرفتم :)) حالا انگاری قراره برم انگلیس:))


 :D 

برام یه مشت فرستاده خانم دکتر میگه اینم برا اقای .!! مشاور تحصیلی خدا بیامرز که دیگه قید و قالشو زدیم رو میگفت ^_^ آخه آدم باید اینقدر بد باشه که حتی یه روانشناسم از دستش عاصی باشه !! بابا تورو خدا یکم تو تربیت بچه هاتون دقت کنید من نمیگم فووول با تربیتما نه والا ولیییییی بگم خودمو تغییر دادم ! 

میاد مشاوره روانشناس ازش عاصیه منشی میناله ! منم که اونجوری زد تو برجکم آخه تو تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی ها ! تا کی ها آخه تا کی  من خیلی بهش احترام میذاشتم ولی حقم نبود اوجور سرم بیاره ولی خوب شد آدما رو شناختم خوب شد یکم زرنگ باشم تو این قضیه :)) والا ولی شبا راحت میخوابم آرومم ^_^ کابوسش رو نمیبینم دیگه :))


نمیدونم فیلمای دوره ساواک رو دیدید یا نه فیلمای قبل از انقلاب فیلمای زمان شاه :))

شلوارای مردها شبیه شلوارای دمپا گشاد دخترای دهه پیش بود !! چقدر شباهت آخه :))) 

یه زمانی به خودمون میایم میبینیم خانمام مثل دوره رژیم شاه سبیل پر پشت میذارن و مردام  جای خانم های خوشتیپ زمان شاه رو به قشنگی پر میکنند !!

بنده اگه نرم ارایشگاه قشنگ یه دم سبیل پر پشت خوبی گذاشته میشه واسم اینجوری مامانم کمتر احساس میکنه دیگه مرد تو خونمون نیس :) 

نخندید دیگه اینقدرام تنبل نیستم ^_^ 


امروز برام همه چیز تموم شد انگار که پیششون نرفته بودم ! اینقدر ارومم  اینقدر که دارم باب میل خودم درس میخونم یکم اعمال کاری دارم که این چیزام قطعا تا فردا درس میشه :))

امروز با یک دوست جدید قرار دارم با یکی که صداشو شنیدم  ولی در ارزوی دیدنش موندم  با یکی که مثل خودم ولی متفاوت تر سختی کشیده!!

زندگی آدم ها فراز و نشیب زیاد داره اینقدر که خودمونم باورش نداریم اینقدر که وقتی میریم جلوتر نمیفهمیم چقدر از راه های نرفته رو رفتیم چقدر راه ها ساختیم چقدر راه ها رو ساختن واسمون !

دیدن آدمای جدید حسای جدید توت افزون میکنه دیدنشون انگیزت رو دو چندان میکنه البته با یه ادم خوب نه هرکسی آدم خوب زندگی من کسی که دقیقا دنبالش بودم :))) 

ملی جان که جانان جان است و بس ^_^


فقط این روزا دارم برای خودم همه چیز رو حلاجی میکنم که چی درسته چی غلط !! یه عده از آدما تو زندگی ما اشتباهاواقعا اینو پی میبریم ولی دست نمیکشیم حتی برای اندک چیزی یه عده ام که باید باشند میزنیم نابودشون میکنیم با کارامون (البته هیچ وقت پیش نیومده کسی که باید میبوده رو نابود کنم ) خلاصه میخوام بگم مواظب باشید الکی الکی پسر خاله یا دختر  خاله نشید که پشتش باید تاوان سنگینی بدی !!



چرا چرا همیشه توی شهریور بدترین اتفاقا میوفته برام !! البته اینا تقدیر الهی هست یه تقدیر که گاهی به ادم بعدش کلی انگیزه میده .

کلی نوشتم سه شنبه ولی به ناموزون ترین شکل ممکن همچی پاک شد نمیدونم چرا !!! 

الان باید این دانش اموز کنکوری خوابیده باشه سر جاش ! که باید بگم متاسفانه یا خوشبختانه تا الان خوابم نبرده ؛)) اون روز بدترین روز بود البته بعدش فهمیدم بهترین روز بود و خدا منو چقدر دوس داشت 

داشتم تلاش میکردم به 6:30 پایدار برسم ولی بعد از 4 ساعت درس خوندن تلفن زنگ خورد مامانم امد گفت یه خانم از موسسه زنگ زد و گفت باهاش تماس بگیری گفتم چشم خیلی زنگ زدم ولی کسی گوشی برنداشت تا اینکه طرفای8:30 شب بود گوشی برداشتن گفت فعلا نیا و تحت نظر روانشناست باش تا موقعی که خوب شدی و دیگه نیازی به کسی یا چیزی نباشه (این خیلیییی محترمانه اس ولی قابل توجهتون بگم که این محترمانه گفتن یعنی به محترمانه ترین شکل ممکن انداختنم بیرون ) خیلی بهم خوردم شکستم دادن قشنگ تو پله موفقیت قرار گرفته بودم قشنگ شکستم دادن بهش پیام دادم گفتم چرا اینکار رو کردی مگه من چیکار کردم من که داشت حالم خوب میشد که چرا این کارو کردی ! جواب داد برو به سلامتیت فکر کن دیگه نیا اصلا مونده بودم من که سالم سالم بودم یه فرد افسرده به یه انسان کاملا متفاوت تبدیل شد آخه چرا اینکارو کردن با من خلاصه اخر سر بهش گفتم اینکار شما مثل این میمونه که یکیو توی بیابون رها  کنی و بگی خودت ب ابادی برس فقط گفت خدافظ .

خیلی حالم بد بود خیلی  دوشب نتونستم درس بخوابم کاملا بیدار بودم امشبم که متاسفانه باز بیدارم نکه به چیزی فکر کنم همینجوری خوابم نبرد خلاصه رفتم پیش روانشناسم گفت این کارشون رو بهشون نشون میدم  زنگ زد به اقای دکتر (دکترای روانشناسی داره و روان درمانگر هستند و در مقطع دکترا و کارشناسی  ارشد به بقیه مشاوره میده ) خانم دکتر باهاشون حرف زد و ایشون گفتن من  از موسسه اشون شکایت میکنم حتما این کار رو میکنم خلاصه ما فعلا منتظریم که دکتر اوکی بده و من برم پیشش :)))

منو از درس زندگی انداختن خواهشا توی انتخاب مشاور بینا باشید تا بلایی که سر من امد سر شما نیاد !! 

ولییییی خدا خواست توی این دو سه روز با کسی اشنا بشم که خیلی ارزشش بیشتر از یه پرستار زپرتی ترم دو یی بود واقعا ! 

از فردا کلید محکمتری رو توی قفل قرار میدم ! وهر کسی رو به حریمم راه نمیدم !

شبتون خوش همگی موفق باشید ^_^



با تمام خستگی و سر درد دیشب خوابیدم 

صبح زود بیدار نشدم !  هنوز درس نخودم ولی مصمم تر شروع میکنم مصمم تر از دیروز با یک ساعت و پانزده مین درس بیشتر ؛ کم کم تلاش خودم رو میکنم :))

من میتونم باید بتونم تمام تلاشم رو میکنم من !! 

موفقیت با تلاش های من و تو میسر میشود پس یقینا میتونیم موفق بشم ^_^



صبح بخیر ایرانیهای گل ^_^ 

امروز صبح زودتر از هرروز با الارم ساعت کوکی پاشدم !!

یکم اهنگ پلی کردم تا هوشیاری لازم پیدا کنم و پاشدم وضو گرفتم و نمازم رو خوندم همراه با دعای عهد چه لذتی داشت .

امروز برای رسیدن به هدفم خیلی مصمم تر هستم ! 

هیچ چیزی نرسیدن نداره وقتی میتونی بهش برسی انشاالله همگی موفق باشید ! ^_^

من میتونم !!


سلام .

سال جدید مبارک دوستای گلم (هرکی که میخونه اینجارو)

هرچند آغاز غم انگیزی داشت  ولی انشاالله که آغاز موفقیت برای محصلان و دانشجوها و دیگر افراد جامعه باشه .

یادش بخیر چه روزایی بود برای ۱۳بدر کلی شوق و ذوق داشتیم با کی بریم کجا بریم ولی دوساله که دیگه پدر نیست و کسی ام حوصله نداره حتی به بیرون رفتنم فکر کنه .

بابا حکومتت خیلی خوب بود همه رو کنار هم جمع میکرد ولی چی شد یهویی خودت که رفتی ادمام حوصله کنار هم موندن رو ندارن چه بد شد !


خسته ام خسته از این جهان از ادماش .

از همچی بطور وحشتناکی خسته ام نمیدونی چجورم خسته ام وگرنه الان میدونستی حالم پیه و چرا حتی حوصله پیام دادنم ندارم دیگه :(( یه زمانی دلم میخواست این واتساپ رو داشته باشم تا باهاش راحت و اسوده به دوستام پی بدم دیگه واقعا حوصله چنین برنامه هایی رو ندارم و واقعا خسته ام:(((


توی این مدت خودمو فراموش کردم خودمو گم کردم 

خیلی سخت بود و هست هنوز ولی به خودم قول دادم که درستش کنم امیدوارم درست بشه و خرابتر از این نشه یه سری چیزا خیلی سخته   باید بهای زیادی پاش بدی مثل حالای من که خیلی دردناکه حتی حوصله خودمم ندارم 

امسال سال اخر دبیرستانه دیگه تموم میشه صبحا ساعت ۶بیدار شدن  و بدو بدو اماده شدن برای رفتن به مدرسه و این حرفا خلاصه بگم که امسال تلاش چندانی واسه رسیدن به هدفم نکردم و یسری تلاشارو برای رشته مافوقم یه رشته دیگه کردم که اگه قبول بشم حتما میرم نکه دلم نخواد یه دکتر بشم چرا اتفاقا انتخاب یه رشته دیگه هم گزینه ای بود برای تلاش بیشتر تو رشته خودم !! این روزو همینقدر که بدن همینقدرم خوبن یه ادم بد رفت برای همیشه ولی یه ادم خوب جایگزینش شد که باهاش واقعا حالم خوبه بیشتر روزا رو باهم سپری میکنیم!!


ببین خودتو نایاب بدون مثل قبلنا که اصلا بهش محل نمیذاشتی مثل قبلنا که فقط از دور نگاش میکردی بابا اینا همش یه مشت ادم الاف و بیچاره هستن که ادای ادم باکلاس و خوشتیپ و خوب رو درمیارن هیچی نیستن اصلا نگاشم نکن باشه !! ولی ‌ ولی و اما و اگر نداریم باشه !باشه.


آخه با چشای خوابالو امدم تو رختخواب ولی هنوز خوابم نبرده .

همیشه قرارمون رو کافه میذاریم دقیقا همون محل کار فرد مورد نظر دوس دارم برم اونجا تا برام عادی بشه که دیگه چیزی نمونده و خیلی وقته که تموم شده .

دیگه برام هیچی مهم نیس اینکه بمونه اینکه بره اینکه بخواد کسیو جایگزینم کنه هیچـــــی برام مهم نیست ! دیگه تموم شـد.


از امروز باید یه سری تصمیمات رو عملی کنم مطمئنم عملی میشه اگه بخوام ! هرچه زودتر این سال آخری باید بچسبم به درسم به هیچ بنی بشری زیادی بها ندم و یکم مغرور بودن رو یاد بگیرم بد نیست !

حتی برای اینکه یه سری آدما رو سر جای خودشون بنشونم و حالیشون کنم که زندگی همینجوریش سخت هست دیگه حرف مفت زدن و کلی چرند پرند گفتنو نمیتونم قبول کنم !


حالـم یکم بهتره یعنی خیلیییی بهتره نه یکم توی دفترم اینقـدر نوشتم تا روحم آزاد شد از بی روحی :))

بازم مینویسم اینقدر بنویسم که روزی که موفق شدم بیام و ببینم که چـه سختی هایی رو به جــون خریدم ! هــر چند شاید اون سختی واسه من درس زندگی بودن جزئیشون نه همه اشون یاد گرفتـم چطور تو زندگی  هوای این روزایی که نه اوضاع مالی خوبی داروم نه اوضاع احوال خوبی رو داشته باشم 

هدفـام کوچیک نیستن شاید از اون میان دو سه تاشون کوچیک باشنـد اکثرشـون زمان میخوان و تلاش بسیــار و انگاری راه رسیــدن بهش رو من پیدا کردم :))

امیدوارم امروز که شروع شده از فـــردایی که مشخص نیست وجود خارجی داشته باشه یا نه خیلی بهتر باشه!!


پیام دادم مهسـآ که شنبه میتونه برام وقت بذاره برم مطب خانم دکتر رو ببینم دیدم دو تا تیک نخورد فوری پاکش کــردم ! پشیمون شدم از رفتن به اونجا حتما حکمتـــی داشت بی دلیل نمیبینم اینکه نذاشتـم پیامم بره براش ولی حال اینکـه منتظر باشم و منتظـر بمونم ندارم و نداشتم و از انتظار بسیار بدم میاد! !


امشب یه برنـامه خوب میچینم برا خودم و یسری حرفا رو مینویسم توی دفتر یادداشتــم که همیشه توش چیزای مهمـــی رو مینویسم:))

شایـد شد که بشه عکسش رو بـــذارم ببینید و شمام قاش قاش بهم بخندید (آیکـــون یه خنده زورکــی)


حالم خوبه ولی یکم نیاز به استراحت بیشتــر دارم !

بـــاید زودتـــر این حالت رو ترک کنم!میدونم سخته ولی با تمرین و کنتاکت کردن باهاش شایــد سرکوب بشه گاهـی با لبخندامـــو لبخند یکی دیگه رو هم به رو میاریم به همین سادگی:))

سخته بی تفاوت بودن نسبت به یسری چیزا ولی گاهی چاره ای نداری ! مثلا اینکه حال الان من بس مزخرف هست ولی اعلام میکنم خوبم مــــــگه نه ؟

اگه از حرفــام چیزی نمیدونید ناراحت نشید! 


خیلی حالم خوب نیست اصلا حوصله ندارم میدونم گفتن این کلمات و جملات خودش موج منفی میاره ولی اصلا حال ندارم!

باید بشینم بخونم ولی حال ندارم نمیدونم چرا خب آخه هرچقدر هم خودمو مستم این میدونم که امسال سال آخرمه ولی هیچی به هیچی


 وای خـــدا چقدر بی حسم من !! 

به طرز وحشتناکی خوابم میاد و گرسنمه .

یه دختر خوشمزه جلومـــه دلم میخواد یه لقمه اش کنم حیف بابایش پیششه ، عاشـــقش شدم عجیب صداش یه جور خاصی ادمو میخوابونه مثل عروسکای اهویی دارم خوشگلـــه(آی یه خنده پت و پهن)


وای امـــروز چه روز طاقت فرسایی شده برام ! بدنـم اصلا نابوده ولی یه حس خوب دارم یه شوق وصف نشدنـــی کاش همه روزام همینقـدر خوب بودن:)))

گـاهی چه زود از یاد میرن کسایی که فک میکنی یادت نمیرن و همیشه مثل خوره به جونت میوفتن و هر روز باعث سیل عظیمــی از غمهـــا میشند !!اونام از یاد میرن و روزی دلت برای همونام تنگ میشه همینقدر تنگ که باعث بشه گاهی برای خاطرات با اونا بودنم بشینی گریه کنی .

یکبار دوست عزیزم وقتی کلیپ عکسامونو میدید درآمــد گفت پرستش این عکســام یه روزی چهره مارو غمگین و فسرده میکنن چون ،حرفاشو خوردم و گفتم برای من و تو چون و چرایـی وجود نداره و خواهشا درمورد چنین چیزی حرف نزن تا جایی که میتونی فقط در جوابم گفت !! چشم .

ولی امروز با تمام حال خوبــم میگم آره گاهی عکسام غم رو به چهره ادم میارن و بخاطرشون شاید بشینی ساعتهـــا بری تو لاک خودت و در نیای!!!!


یکـــم استرس گاهی چه بلایی سر آدم میاره اصلا کلا دپرس میشی انگاری همین سوال اسونام از کهکشان راه شیری برات آوردن ؟! بابا به آدم استرس ندید خب یعنی چه اه !!! بدم آمـد ازش هرچند من زیاد خوشم ازش نمیاد ولی ادم بی چشم و روحی ام نیستم که نخوام خوبیاشو از یاد ببرم خوبی که ایشــون در حق من کرد عمه و خالمم در حقم نکردن ولی من این مدلی از اخلاقشـو دوس ندارم آخه با دعوا و نزاع چیزی درست میشه آیا اگه نمیشه دیگه این همــــه داد و بیداد چرا ؟! یه آدم بالغ دیگه چه ومی داره دعواش کنی تا حرفــتو بفهمه  بابا یاد بگیرید توی جامعه ما چیزی با دعوا درس نمیشه بلکه بشکلی دیگه بدترم میشه این برای هونصدمیـــــــن بار.

امتحــــانم فوق العاده خوب بود:)))


امــروز شروع خـوبی بود یعنی فردا :)))

دوتا از امتحانات داخـــلی فــرداست ☺امـشب باید یکم از کارامـو تیک بزنم قطعا میتونمم :))

اهوم چه حس خوبیه تمـام کارام داره ردیف میشه وای چه خوب از فردا میرم مسجد :)) هــورا از اون هووراهایی که به دل میشینه!!

پاک شـــد نصف حرفام!


هــرچنـد برنامه امروزم پر بود ولی اون رو توش جا دادم حتی برای ۴ ساعت کاری ام که باشه ! 

نمیخوام توی این حال تنهـاش بذارم 

یعنی من کلا چنین مدلی نیستم که قدر نشناس باشم طرف برام خوبی کرده باشـه تا دنیا دنیاس براش بتونــم جونمم میذارم 

میدونم این روزا حالش خـوب نیست ولی باید حالش خوب بشه :))

کمــکش میکنم حتی نا چیـز !! کســـی تونست کمک کنه من اخلاقم رو بیشتر تغییــر بدم خوشحال میشم نظر خودش رو بیان کنه


الان که برنامه کلی رو نوشتم میبینم چقدر روزام رو به بطالت گذروندم ناراحتش نیستم تازه خوشحالــم که این روزامـو الکی نگذروندم و دارمشــون هنوز !! باید از این ده روز نهایت استفاده رو ببرم و تمام تلاشــمو بکنم ، لحظه ای از خـودم دریغش نمیکنم :)) مـــــن ایمــان دارم که میتــونم همــه چیز رو به نحو احسنت تمــــومش کنم :)))

شعار نیست حقیقته به این ایمان رسیــدم :)))


زندگی اون خیلی سخت تر از زندگی منه ، حال من خوب نیست از لحاظ  روحی حال اون از همـه لحاظ داغونه ! وقتی این لحظه هاشو میبینم کم مـونده فقط گریه کنم ، میگه ببخشید اگه سخت گذشت! بهش میگم عزیزم به من نگــو ببخشید من این لحظه ها رو سخت نمیبینم جز برای خودت .

پی نوشت : بـراش دعـا کنید حالش خیلی خرابه!


اینکه اون منو منتظر گذاشته ناراحت نیستم

اینکه خانم عبدی پیام داد دخترم توی این محیط موندنت خوب نیست برو برو تا موفقیتت به سرانجـام برسد ناراحت نیستم

اینکه از فردا قرار نیست بیرون برم ناراحت نیستم 

اینکه توی ۶ روز باقی مــونده باید تمام سه تا امتحان رو باهم بخونم ناراحت نیستم بخـــدا ناراحت نیستم  بخاطر هیچی ناراحت نیستم من زاده شده ام تا ازادانه تصمیم بگیرم ازادانه زندگی کنم و در تلاطم باشم و زندگی کردن رو تجربه کنم .

اره یادمم نمیره بدی های ادمـــها ولی یادشونم باشه شاید من رفتارم واری کنم که جلوم گاهی سر خم کنند .

زنــدگی را اونجــور که دوس داری برای خودت معنی کن جوری که دنیا به پایت به تلاطم و ولوله بیوفتـــد !!


اینکـه من تونستم دیشب خوب استارت درس خونـدن رو بزنم این خیلی خوب بود و میدونم کـه ادامه داره .

باید تا امشب تمـومش کنم که فردا رو درسی که جمعه کلاس دارم بتونم تموم کنم !! سخت هست ولی خب دیگه .

خیلی دوستش دارم ولی گاهی اوقات درخواستهای نابجاش دیونـــه ام میکنه و این قدرت نه گفتنه بهش رو هنوز یاد نگرفتم شایدم زیادی من توی این مورد حساسـم ، روی مسائل شخصیـم خیلی حساسم ولی این دیگه جای خود دارد.


یکم عجیبــه ! امشب کلی کار دارم که باید انجام بدم یعنی میرسم که انجام بدم .

امشب تصمیم داشتم برم مسجــد ولی اینقدر خسته بودم ترجیح دادم بخوابم و نمازم رو توی خونه بخونم ، الان پاشــدم و میبینم کلی کار ریخته سرم و کلی درس نخونـده .

من برم و بعد تر بیام بنویسم از روزام :)))


من شورش رو درآوردم به طرز وحشتناکــــی بهش حق میدم یکی از گناهان کبیره منه گاهی بهش بی احتـرامی میکنم !

خب من خیلی آدم دقیقی نیستــم ولی از زمان بی زمانم بس متنفــرم عجیبا یه جور وحشتناکی عصبیم میکنه !!! 

شاید اگه زودتـر گفته بود حال الان دوتامـون این نبود دیگه !اتفاقات یهویی واسم قابل درک تر تا اینکه بدقولـی کنی مثلا شایـد زنگم میزد میگفت من نمیتونم برم بگم باشه حالا یه وقت دیگه ولی اینکه بره و منو از کار و زندگی بندازه بعــدشم خیلی مجلسی بگه وای من یادم رفت بگمـت.

قابل هضم نیست واسم تو هـرجور که خواستیش معنی کن!

از دست خـودم راضی نیستم ولی کارای اونم مناسب نیست خودشم خوب میدونه !


آخــرین پستم باشــد تا ۱۵تیر ماه ۹۸

رفتــم که بشینم درس بخـونم ، رفتم که اهدافم رو دنبال کنم رفتم که یکم بتونم این زمانم رو مدیریت کنم ؛ این رفتم رفتنی نیست که نشه برگشت رفتنیه که برگشتنش حتمیــــه! 

یک روز میام و میگم که موفق شدم به یک سری اهدافم برسم شاید اون رسیدنـــا نزدیک باشنـد خیلی خیلی نزدیک .

امیدوارم هرکی هر مشکلی داره حل بشه تا مشکلات منم حل بشه .

امیدوارم تمام کنکوریا کنکورشــــونو خوب بدن الخصوص دوستای گلم .

منم دعـا کنید سر سفره افطار و سحرتــون !


تمام برنامـه های داشته و نداشتـم رو پاک کردم که تمام حواسم باشه به درسم .

خدایا این آخر سالی  و پایان تـرمی خودت یکم هوام رو بیشتر داشته باش من بنده خوبی نیستم اما تو خدای خوبی هستی  اینو مطمئنم و هیچ بیمی ندارم .

برنامه جدیدم رو میچینم و بدون هیچ استرسی میشینم درسم رو میخونم ولی ای کاش برنامه ام اوکیه بشه و من صبح بیدار بشم و بتونم درس بخونم .

از فردا همدیگه رو نمیبینیم یکم واسه دوتامــون سخته ولی خب دیگه چاره ای جز این نیست .

چقدر این روزای پایانی همینقدر که بدن همینقدرم شیرینن و موندگار و پایان ناپذیر .

چه خوش گذشت و چقدر بد گذشت این سه سال !!


خاله شایسته صدام میکنه ، اون یکیشم خاله زهرا ؛ چقـدر تفاوت آخـه :))

بعد از چند ساعت خوابیدن الان پاشدم به کارای فــردیم برسم اون زنگ میزنه ۸/۳۰ آماده باش آخه اگه نرم ناراحت میشه برمم خب کلی از وقتم میره حداقل باید برنـامه ام رو جوری تنظیم کنم که بتونم توی این چند روز تمومـش کنم ! خدایا کاش بشه .


 کاش یکی بود که یادم میاورد که من ۳۱  ام نوبت دکتر با خانم دکتر بحرینی دارم !

کاش یکی بود که یادم میاورد ۶ ام نوبت دکتر با خانم دکتر خضری دارم ! 

کاش یکی بود که تمام حواس مـــنو به خودم میاورد ! ای کاش حتی سو تفاهمم پیش نمیومد درمورد تو کاش اونشب راهم کج کرده بودم مستقیم رفته بودم ایستگاه کاش هیچ وقت پیش تو گریه نکرده بودم کاش هیچ وقت زندگیم رو برات تعریف نمیکردم و ای کاش هایی که دیگه نمیشه براشــون کاری کرد !!!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها